جدول جو
جدول جو

معنی ابوالحسن رمانی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالحسن رمانی
(اَ بُلْ حَ سَ نِ رُمْ ما)
علی بن عیسی بن علی بن عبدالله رمانی. اصل او از سرمن رآی و مولد او به بغداد در 296 هجری قمری اویکی از افاضل و مشاهیر ائمۀ نحویین و متکلمین بغداد و عالمی کثیرالتصرف و بسیارتألیف و مفنن در علوم کثیره از فقه و قرآن و نحو و کلام است. ادب از ابوبکر بن درید و ابوبکر بن سراج فراگرفت و ابوالقاسم تنوخی و ابومحمد جوهری و جز آن دو از او روایت آرند و تا 377 که ابن الندیم کتاب الفهرست خود را مبیضه کرده میزیسته است. سمعانی بنقل ابن خلکان گوید وفات وی در 382 یا 384 بوده است. او را تفسیری بر قرآن کریم است و از کتابهای او در ادب کتب ذیل است: کتاب شرح سیبویه. کتاب نکت سیبویه. کتاب اغراض سیبویه. کتاب المسائل المفرده من کتاب سیبویه. کتاب شرح المدخل للمبرد. کتاب شرح مختصر الجرمی. کتاب شرح المسائل للاخفش و آن دو شرح است کبیر و صغیر. کتاب شرح الالف و اللام للمازنی. کتاب شرح الموجز لابن السراج. کتاب التصریف. کتاب الهجا. کتاب الایجاز در نحو. کتاب المبتدا در نحو. کتاب اشتقاق الصغیر. کتاب اشتقاق الکبیر. کتاب الالفات فی القرآن. کتاب اعجازالقرآن. کتاب شرح کتاب الاصول لابن سراج. و ابن خلکان در نسبت او گوید ممکن است رمانی منسوب به رمان به معنی نار و یا قصرالرمان واسط باشد و سمعانی که ترجمه او آورده ایضاح این نسبت نکرده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَرْ را)
مخلدبن یزید، مکنی به ابوالحسن یا ابویحیی. از ثوری و ابن جریج روایت کند. و عبدالحمید بن محمد حرانی از وی روایت کند. در 193 هجری قمری درگذشت. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هََ مَ)
ابن عمر بن محمد بن مشرف بن احمد همدانی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن اضحی. وی از بزرگان و قضات اندلس بود و در سال 492 هجری قمری در المریه متولد شد و دو بار عهده دار امر قضای آنجا گشت. سپس در غرناطه مسکن گزید و به مخالفت با ’ملثمان’ (نقاب پوشان) قیام کرد و در سال 539 هجری قمری درگذشت. وی ادیب و شاعرنیز بود. (از الاعلام زرکلی از الحلهالسیراء ص 207)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ)
علم الدین علی بن محمد بن عبدالصمد بن عبدالاحد الهمدانی المصری السخاوی المقری النحوی. رجوع به علی بن محمد... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ نِ مَ)
علی بن ابی سعید عثمان. دهمین سلطان از بنی مرین در مراکش و از سلاطین بزرگ این سلسله. او طرابلس غرب و کلیۀ افریقای شمالی و قسمتی از اندلس را متصرف گشت و در افریقا عمارات بسیار از مساجد وپلها و رباطات و مدارس بساخت و با ملوک همجوار مانند ملک ناصر محمد بن قلاوون حکمران مصر و منسا موسی و منسا سلیمان حکمران سودان روابط نیکو داشت و هدایای بسیار بین آنها رد و بدل میشد وی بخط خود قرآنی نوشت و با تذهیب و تزئین و هدایای دیگر بحرم شریف ارسال داشت و با ابوتاشفین سلطان تلمسان جنگ کرد و او را مغلوب و مملکت وی را ضمیمۀ ملک خود کرد. رجوع به ابوتاشفین اول شود. ابوالحسن در یکی از جنگهای خود با مسیحیان اندلس شکست خورد و حرم او را غارت و اسیر کردند و زوجه او فاطمه دختر ابویحیی پادشاه حفصی و عمزاده اش عایشه و بسیاری از زنان و اطفال او را بکشتند وناوگان او مرکب از 600 کشتی با عساکر و عده ای از دانشمندان و بزرگان دولت غرق شدند. پس از آن پسرش ابوعنان با او مخالفت کرد و بر ملک مستولی گشت و ابوالحسن در سال 752 هجری قمری درگذشت. مدت سلطنت او از زمان جلوس تا خلع هیجده سال بود (از 731 تا 749) و سه سال بعد از خلع وفات یافت. و رجوع به ابوعنان... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ نِ عِ)
علی بن محمد بن علی بن احمد خوارزمی، معروف به ابوالحسن عمرانی. صلاح الدین صفدی در وافی گوید وفات او تقریباً در 560هجری قمری بود. او ادب از زمخشری فراگرفت و نیز از امام عمر ترجمانی و حسن بن سلیمان خجندی و عبدالواحد باقرحی (؟) حدیث شنید و بر مذهب رای و عدل بود. او راست: کتاب اشتقاق الاسماء. کتاب تفسیرالقرآن. کتاب المواضع و البلدان. و در روضات قطعه ای از شعر او و نیز مطلعی از قصیدۀ وی در مدح رسول صلوات الله علیه آمده است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ نِ خَ رَ)
علی بن جعفر یا احمد. از مردم خرقان بسطام. یکی از مشایخ کبار صوفیه. تولد او در 352 و وفات روز سه شنبه دهم محرم 425 هجری قمری به هفتادوسه سالگی. کرامات بسیار از او نقل کنند. و بعضی گفته اندخرقان از قراء سمرقند است. دو رباعی ذیل از اوست:
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از گریه نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم
گر دوست نبیند بچه کار آید چشم.
# # #
اسرار ازل را نه تو دانی ّ و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی ّ و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من وتو
گر پرده برافتد نه تو مانی ّ و نه من.
و رجوع به ابوالحسن علی بن جعفر شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
علی بن احمد بن محمد بن حسین خرجانی محدث بن محدث، مکنی به ابوالحسن. از قاضی احمد بن محمود خرزاد روایت حدیث کرد و ابوالحسن احمد بن محمد بن معلم صوفی از وی روایت حدیث دارد. (از معجم البلدان). محدثان در تاریخ اسلام، نه تنها ناقلان احادیث بلکه حافظان امانت علمی امت اسلامی بودند. آنان در دوران اختلاط احادیث صحیح و جعلی، با تکیه بر معیارهای علمی، به پالایش روایات پرداختند و با دسته بندی آن ها، منابع معتبر را متمایز ساختند. علم رجال و طبقات راویان به همت همین محدثان شکل گرفت و معیارهای دقیق علمی برای نقل روایت تدوین شد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْحَ سَ نِ حَمْ ما)
مقری است از مردم عراق
لغت نامه دهخدا
کنیت رمذی صغیر احمد بن ابراهیم لغوی، استاد ابوالعباس ثعلب. او را خطی نیکو بود. و تصنیفی ندارد. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا